از حجة الاسلام سید احمد موسوی ( سفیر ایران در سوریه ) شنیدم که ایشان گفتند :« در جلسه ای که با سید ( سید حسن نصرا... ) داشتم ، ایشان به من گفت که چیزی را در مورد حضرت آقا می خواهم به شما بگویم ، « بعد از جنگ 33 روزه ، در میان حزب الله شبهه ای بوجود آمد که جنگ با اسرائیل اشتباه بزرگی بوده است و همه در مورد آن دچار شک و تردید شده بودند ، وقتی خبر به من رسید ، اندکی تامل کردم و با خود گفتم : نکند که ما واقعا اشتباه عمل کردیم ، در این افکار بودم که یکی از فرماندهان حزب الله وارد اتاق من شد و گفت : از دفتر مقام معظم رهبری نامه ای آمده . رفتم نامه را خواندم ، دیدم که آقا نوشته اند: « جناب سید حسن نصرالله ، در مورد جنگ با اسرائل شک به دل خود راه نده که کار شما شایسته و صحیح بود ، رژیم صهیونیستی در تابستان سال آینده با نیروی قوی تری قصد جنگ با شما را داشت و اگر شما الان نمی جنگیدید ، حتما شکست می خوردید .» چون شب از طریق ویدئو کنفرانس با مردم دیدار داشتم ، تصمیم گرفتم که سخنان رهبر را با مردم در میان بگذارم ، اما نه به نقل از رهبر بلکه از خود گفته باشم . شب شد و سخنانی را که رهبر به من گفته بودند را به مردم گفتم ، اما در دلم ترسی بود ، با خود گفتم نکند که امام خامنه ای اشتباه کرده باشند ، یکدفعه به خود آمدم و گفتم رهبر بدون اینکه او را در جریان بگذارم از دلم خبر داشت پس حتما اشباه نمی کند . روز بعد ، کانال 11 تلوزیون اسرائیل را گرفته بودم ، که سخنرانی فرمانده ی ارتش اسرائیل را گوش بدم . فرمانده ی ارتش در سخنرانی خود گفت : « فکر نمی کردم که نیروهای حزب اللهی در ارتش ما هم نفوذ کرده باشند ، آنها از برنامه های ما با خبر بودند و میدانستند که در تابستان سال آینده قصد جنگ با آنها را داشتیم و اگر اطلاعات به آنها نمی رسید قطعا آنها را شکست میدادیم .» سید حسن نصر الله گفت : « در این حین با خودم گفتم ، حتما مقام معظم رهبری با عالم غیب در ارتباط است ، و گرنه اینها کار یک انسان معمولی نیست » این سخنان را به نقل از سفیر محترم جمهوری اسلامی ایران در جلسه با سید حسن نصر الله بیان کردم , ...ادامه مطلب
 الله اکبر میرزا جوادآقا تهرانی پای خمپارهانداز گاهی یک روحانی مسن و پیرمرد، اثرش از روحانی جوان بیشتر است. یکی از علمای محترم مشهد، از مسنّین علمای مشهد که حتما اغلب آقایان میشناسند، آقای حاجمیرزا جوادآقای تهرانی، مردِ ملّا، پیرمردِ پشتخمیدهی با عصا، ایشان چند بار جبهه رفته. یکبار ایشان از جبهه برگشتند آمدند تهران، میرفتند مشهد، با بنده ملاقات کردند. خدمت امام رسیدند به من گفتند که من وقتی رفتم جبهه، دیدم بچهها من را به چشم یک پیرمرد نگاه میکنند، گفتم نخیر از من هم کار بر میآید. بعد به من گفتند که پس شما پای خمپاره بیایید، آقای آقامیرزا جوادآقا را بردند پای خمپاره. ایشان گلولهی خمپاره را میانداختند توی خمپاره و پرتاب میشد و میخورد به دشمن. خب خمپارهانداز، خوب است دیگر. خمپارهزنی، یک کار رزمی، شما ببینید چقدر در روحیهی این جوانها اثر میکند، چه جانی به اینها میدهد.  آن جوانی که میبیند این پیرمرد ۸۰ ساله با محاسن سفید، پشتِ خمیده، عصا بهدست آمده پای خمپاره ایستاده و خمپاره میزند، این جوان دیگر ممکن نیست که از مقابل دشمن برگردد عقب و احساس ترس بکند. آقایانی که بودند میدانند دیگر، چون خمپاره صدا دارد و معمولاً آن کسی که خودش خمپاره را میاندازد سرش را میبرد عقب و گوشها را میگیرد، ایشان میگفت خمپاره را که میزدم، برای اینکه صدای خمپاره توی گوشم نپیچد، وقتی گلوله خمپاره میخواست بیرون بیاید فریاد میزدم اللهاکبر. منظره را مجسم کنید یک پیرمردِ عالمِ محاسنسفیدی، پای خمپاره ایستاده هی خمپاره میزند، هی میگوید اللهاکبر. بیانات در تاریخ ۱۳۶۶/۸/۲۶  عملیات شناسایی با شهید چمران میرفتیم برای شناسایی؛ در منطقهای که معروف به «دبّ حردان» است؛ دب حردان در غرب اهواز واقع است. ما این دفعه از طرف شمال میخواستیم برویم، از جادهای که میرود طرف سوسنگرد، از وسط جاده یک راهی بود آمدیم آنجا و بچهها در آنجا، مواضع خمپاره مستقر کرده بودند و ما هم داشتیم میآمدیم,سایت مقام معظم رهبری ...ادامه مطلب